متن عاشقانه و احساسی
حیف که روی تو غیرت دارم،
وگرنه روسریت را
از همین سطر باز می کردم
که همه ببینند
چه خیالی بافته ام
از موهایت…
.
.
.
دلم که برایت تنگ میشود…
رو میکنم به کاکتوس کنار تاقچه…
کاکتوس به نظرم شکل توست…
بامزه و وحشتناک
با همان تیغ ها کمی احساساتم را می خراشد…
ولی من میخندم…
.
.
.
کــــــجـا !!؟
همـین جــــاسـت آغــوشِ مـن !
که روزی هـــزار بـــار میــخـوانــمت کـه :
بیــــــــــا…
و تـــو ..
هــر بـــار ..
بــا شیطــنتـی تمـــــــام !
صــــدا نــــازک میـکنــــی ..
و بـــاز هـــم مـی پـــرســـی :
کجــــــــــــــــا !!
.
.
.
گاهی
هوس میکنم
در آغوشت حل شوم !
باهمه سردیت،
هنوز
برایم گرمترین حس دنیایی …!
.
.
.
.
ایـنـکـــه
میـان دسـتـانَـت
لـحـظـه ای چـشـــم هــــایــــم را بـبـنــــدم…
و دنـیــــا بـــه سکـوت صـــدای
نَـفَـس هــایَـت فــــرو رَوَد
نمیــــدانــــــی …
چه هـیـجـــانــــی ست …
.
.
.
بـــاران بـــهانه بـــود آرے ،
بــــاران بــــهانه بــــود
تا مــــن حــــرف دلــــم را بــــزنــــم ،
بـــــاران بـــــهانه بـــــود ،
بـــــاران که کـــــاره ای نبـــــود !
همـــــه ی حـــــرفــــم ایـــــن بـــــود :
کــــه من ِ لعنتی عاشـــــق تـــــو هستم !
.
.
.
آدم وقتی یه حس تکرارنشدنی رو با یکی تجربه میکنه ،
دیگه اون حس رو با هیچکس دیگه ای نمیتونه تجربه کنه !
بعضی حس های خاص و ناب هستند … مثل بعضی آدم ها !
.
.
.
چه سِتی میشود دستـان ِ مـا کنـار ِ هم !
بـی شک ؛
هیچ طراحی تـا امـروز
چنین سِتی را بـا هم جـور نکرده است !
.
.
.
بعضـــی از سردرد هــــا نـــــــه با چایی خوب میشـــــــــه …
نــــــــه با ژلفن و نه حتی بــا خوابــــــــ ..!
بعضی از سردرد ها فقط با دیدن اونــــــ دو تا چشــــــــای تو خوب میشـــــه …!
.
.
.
لبهایم که تشنه و دلتنگ می شوند باران را می بوسم
من این جا زیر بارانم،
وقتی که بسیار از تو دورم و تو را می خواهم
باران را می بوسم؛ او تو را قطره قطره در من فرو می ریزد
خاطرت باشد ؛ ما هر دو زیر یک آسمان زندگی می کنیم
در دو سوی باران ها من به تو و بوسه و باران ایمان دارم
و قاصدک ها به تو خواهند گفت که دوستت دارم !
زندگی شاید همین فاصلۀ خیس ِ بارانیست
که تو را به من پیوند می زند . . .
میترسم از بعضی ادمها
آدمهایی که امروز دوستت دارند و فردابدون هیچ توضیحی رهایت می کنند...
آدمهایی که امروز پای درد دلت می نشینند و فردا بیرحمانه قضاوتت می کنند...
آدمهایی که امروز لبخندشان را می بینی و فردا خشم و قهرشان......
آدمهایی که ام روز قدرشناس محبتت هستند و فردا طلبکار محبتت...
آدمهایی که امروز با تعریف هایشان تو را به عرش می برند و فردا سخت بر زمینت می زنند...
آدمهایی که مدام رنگ عوض می کنند
امروز سفیدند، فردا خاکستری، پس فردا سیاه...
آدمهایی که فقط ظاهرا آدمند ...
چیزی هستند شبیه مداد رنگی های دوران بچگی مان !!
هر چه بخواهند می کشند...
هر رنگ که بخواهند می زنند....
می ترسم از بعضی آدمها ...
دلنوشته
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها
حسرت ها را می شمارم
و باختن ها
وصدای شکستن را
... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم
وکدام خواهش را نشنیدم
وبه کدام دلتنگی خندیدم
که چنین دلتنگــــــــــــــــم
***
گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ...
***
آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد .
شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد
حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ،
چه قدر دوســتت دارد !
و این را بِفهــــــــــــم آدمیــــــــــزاد !
***
زندگی یعنی :
ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد، مردن .
******************
تعداد بازديد : 9383
تاریخ انتشار: ساعت: :